دیکشنری
داستان آبیدیک
fried eggs
fɹa͡id ɛgz
فارسی
1
عمومی
::
نیمرو
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FRICTION
FRICTION CLUTCH
FRICTION COEFfiCIENT
FRICTION FACTOR
FRICTION MATCH
FRICTION RAIL
FRICTION STIR WELDING
FRICTIONAL
FRICTIONAL ELECTRICI
FRICTIONAL LOSS
FRICTIONAL PRESSURE
FRICTIONAL STRESS
FRIDAY
FRIDGE
FRIDGE MAGNET
FRIED EGGS
FRIEDCAKE
FRIEND
FRIEND IN COURT
FRIEND IN NEED IS A FRIEND INDEED
FRIEND OR FOE
FRIENDLESS
FRIENDLESSNESS
FRIENDLILY
FRIENDLINESS
FRIENDLY
FRIENDLY FIRE
FRIENDLY SOCIETY
FRIENDLY TAKEOVER
FRIENDS IN HIGH PLACES
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید